سفر

ساخت وبلاگ

از صبح ۶ سرپام..

دارم علنا جر میرم از خستگی..

صبح رفتم ام ار آی زانوم..چقد دستگاهش خفنه تاحالا ندیده بودم. بعد رفتم دانشگاه و شالااااپ دیدم صندلی چیدن و میان ترمه...

فاتحه...گند زدم!

نوشتم براش که اصن من خبر نداشتم از هیچی..اینا به کنار اینا کلی کلاس جبرانی اومده بودن و من خبر نداشتم...

خلاصه که بعدش موز خوران رفتم سرکار و تاااااشب بدو‌ بدو..

خوبی سرکارم اینه که بچه ها کلینیکم اومدن پیشم و من از این بابت خیلی خوشحالم...هر چند خیلیییی کم میبینمشون چون به شدت سرم شلوغه و دارم نظم میدم بهشون ولی زمان بره خیلی گند زدن به کلینیک..ولی خب راه میان با بچه ها و اینشو دوست دارم..

خسته و پوکیده اومدم امشب غذا درست کردم وکلی ظرف شستم.

ولی از همه چی بیشتر ذوق تولدم دارم..خیلی نزدیکه یه ماه مونده فقط گند زدممممم...

ما را در سایت گند زدممممم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hard-life بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 14:38